Oct 09 2002

بپاخیز فردا دیر است این

نوشته:     :::       Comments Off on بپاخیز فردا دیر است این

بپاخیز فردا دیر است
این مطلب زیری رو که نوشتم، بعد به یک فکری افتادم، دیدم ما ملت هر روز و ساعت ناله میکنیم که اطلاع رسونی در اون مملکت نمیشه و تمام روزنامه هارو بستند و … ولی از خودمون گاهی پرسیدیم تو خودت برای حل این مشکل چه کردی!؟ تو! آره! همین شمایی که داری این مطلب رو میخونی چه کار کردی فقط بلدی ناله کنی و فریاد وامصیبتا سر بدی که چه شد چه نشد مملکت رو ریدن توش!؟ خیلی خوب مملکت رو ریدن توش تو خودت چکار کردی!؟ مگه نمیشه یک کم از این ریدمون کاری ها رو من و تو پاک کنیم و سعی کنیم کمی در اصلاح اون مملکت شرکت کنیم!؟
این دوست عزیزی که مطلبش رو من معرفی کردم داره این کار رو میکنه، کاری که شاید هیچ هزینه ای هم براش نداره. تو هم میتونی همین کارو بکنی، مگه نه اینکه همگی میگیم: “که اطلاع رسونی مساله ی مهمی هست!” تو خودت چکار کردی! بجز اینکه بیای اینجا بخونی و ناله سر بدی و بعد هم همه چی به فراموشی سپرده بشه و بعدش چی!؟ ها بعدش چی!؟ اگه میگی کردی اینکارو که خوب حرفی نیست، ولی اگه نکردی تو هم از فردا برو همین کار رو بکن بجای یک خبرنگار همون کاری که یک خبرنگار میکنه یا حد اقل کمی کم تر اون کار رو بکن، از محل کارت یا از دانشگاه یا از کوچه ای که توش زندگی میکنی بنویس، بنویس که این اراذل چه برسر اون مملکت آوردن و دارن میارن، تا شاید با خبر رسانی جلو این جور افراد رو بگیری. مگر نه اینکه روزنامه نگاران متعهد باعث شدند که اصلاح طلب ها سرکار بیان! خوب مگر چطور میشه اگر انتخابات بعد بگن وبلاگنویسها باعث شدند که نه اصلاح طلب ها و نه تمامیت خواه ها بقدرت برسند و کسانی که مردم واقعآ میخواستند اومدن توی مجلس! فکر میکنی نمیشه!؟ من بتو میگم میشه، خواستن توانستن است، چطور این آخوندهای مفت خور و بقول خود شما شپشو تونستن!؟ تویی که ادعا میکنی نمیتونی! نمیشه قابل قبول نیست، “نشدن” مال انسانهای وامونده هست نه مال من و شما ما که وامونده نیستیم! هستیم!؟.
هر روز برای رفتن سر کار از خیابونی عبور میکنم، توی مسیر یک خانمی هست که پیاده به سر کارش میره، (میدونید اینجا ملت مثل ساعت هستند همه سر ساعت معینی میرن سر کار ساعت معینی برمیگردند) این خانم رو تقریبآ هر روز میبینم، میدونید چکار میکنه!؟ در راه دائمآ کاغذ و زباله جمع میکنه میریزه توی یک کیسه ی پلاستیک و به یقین وقتی رسید سر کارش اون کیسه اگه لبریز نشده باشه نصفه شده بعد هم اونو میندازه توی زباله دونی، باور بفرمایید اگه 1 درصد ملت اینکار رو میکردند دیگر زباله ای توی این مملکت نبود.
یک کاری بکن هموطن از فردا تو هم یه کاری بکن مطمئن باش مملکت درست میشه بشرط اینکه حد اقل 1 درصد با این شوقی که گفتم از دل و جون کاری بکنند هر چقدر کم. قطره قطره جمع گردد وانگی دریا شود. بیا از فردا اون قطره باش تا شاید دیگران هم از تو پند گرفتند و با هم دریایی شدیم و این کثافت رو از روی زیبای ایران پاک کردیم.
بپاخیز فردا دیر است

نوشته: در ساعت: 11:33 pm در بخش: بدون دسته بندی

Comments Off on بپاخیز فردا دیر است این  |           

Comments are closed.

اخبار و مطالب خواندنی